گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد اول
4 . معیار حلال و حرام بودن اجاره



5 . آداب انتخاب کردن اجیر

اشاره
مَن آجَرَ نَفسَهُ فَقَد حَظَرَ عَلی نَفسِهِ الرِّزقَ . (1) هر کس خود را اجیر دیگری نماید ، مانع روزی خود شده است .

4 . معیار حلال و حرام بودن اجارهاز منظر اسلام ، به طور کلّی ، هر کاری که به مصلحت انسان باشد و برای آینده نزدیک و یا دور او زیانبار نباشد ، حلال ، و هر کاری که مفسده داشته باشد ، حرام است . از این رو ، امام علی علیه السلام می فرماید: إنَّهُ لَم یَأمُرکَ إلّا بِحَسَنٍ ، وَ لَم یَنهَکَ إلّا عَن قَبیحٍ . (2) او تو را جز به کار خوب ، فرمان نداده و جز از کار زشت ، باز نداشته است. و نیز می فرماید: لَو لَم یَنهَ اللّهُ عَن مَحارِمِهِ لَوَجَبَ أن یَجتَنِبَهَا العاقِلُ . (3) اگر خداوند از حرام هایش نهی نمی کرد ، باز هم واجب بود که خردمند از آنها دوری کند. اجاره نیز از این قانون کلّی مستثنا نیست . از این رو ، از انواع اجاره که در فصل چهارم به تفصیل آمده تنها مواردی تحریم شده اند که به فساد می انجامند و برای جامعه انسانی ، زیانبارند.

5 . آداب انتخاب کردن اجیردر فصل پنجم ، نصوص مربوط به مهم ترین آداب انتخاب اجیر ، آمده است . بدیهی است هر چه کار ، اهمّیت بیشتری داشته باشد ، رعایت این آداب ، ضرورت افزون تری خواهد داشت . این آداب ، عبارت اند از:

.

1- .ر . ک : ص 264 ح 10 .
2- .نهج البلاغه : نامه 31 ، تحف العقول : ص 73 ؛ کنز العمّال : ج 16 ص 172 ح 44215 .
3- .غرر الحکم : ج 5 ص 117 ح 7595 ، عیون الحکم و المواعظ : ص 417 ح 7082 .

ص: 252



الف - تخصّص
ب - تعهّد
ج - تعیین اُجرت
الف تخصّصنخستین شرط در انتخاب کارگزار ، تخصّص و توانمندی او در انجام دادن کاری است که به او واگذار می شود . در قرآن ، این شرط با این تعبیر آمده است: «إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَئجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ. (1) [او] بهترین کسی است که استخدام می کنی . نیرومند و امانتدار است» . با هیچ عذری نمی توان این شرط اساسی را بویژه در واگذاری کارهای مربوط به عامّه مردم ، نادیده گرفت ؛ چرا که به فرموده امام علی علیه السلام : آفَهُ الأَعمالِ عَجزُ العُمّالِ . (2) آفت کارها ، ناتوانی کارگزاران است .

ب تعهّدتخصّص بدون «تعهّد» ، کارساز نیست . در قرآن ، این شرط با تعبیر امانتداریِ اجیر ، ذکر شده است: «إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَئجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ . [او] بهترین کسی است که استخدام می کنی ، نیرومند و امانتدار است» . متخصّص ، اگر امانتدار نباشد ، نه تنها به کارفرما خیانت می کند ، بلکه در پُست های حسّاس ، چه بسا کشوری را بر باد می دهد.

ج تعیین اُجرتدر احادیث بسیاری ، تأکید شده که بدون تعیین اجرت ، اجیری به کار گمارده نشود تا علاوه بر پیشگیری از اختلاف و مشاجره میان کارگر و کارفرما ، زمینه برای تقویت

.

1- .قصص : آیه 26 .
2- .ر . ک : ص 272 ح 13 .

ص: 253



د - رعایت حقوق اجیر
ه عدم تأخیر در پرداخت حقوق اجیر
و - جلوگیری نکردن از رفتن اجیر به نماز جمعه
رابطه میان آنان در صورت پرداخت چیزی اضافه بر مبلغِ تعیین شده ، فراهم گردد.

آن تأکید کرده است ، تا آن جا که تجاوز به حقوق اجیر را از گناهان کبیره ای شمرده که مورد بخشش الهی قرار نخواهند گرفت.

ه عدم تأخیر در پرداخت حقوق اجیریکی از آداب اجاره ، این است که کارفرما پس از انجام شدن کار ، بدون تأخیر ، مزد کارگر را پرداخت کند . البتّه این ادب در شرایط مختلف ، متفاوت است : در مورد کارگر روزمزد ، همان طور که در احادیث توصیه شده ، باید اجرت او قبل از خشک شدن عرقش پرداخت شود ؛ امّا در مورد کارگرانی که حقوق آنان ماهیانه پرداخته می شود ، باید کارفرمایان ، ترتیبی دهند که در پایان هر ماه ، کارگران ، بدون تأخیر ، حقوق خود را دریافت کنند و همان طور که در برخی از مراکز خدماتی مرسوم است ، در وسط ماه نیز در صورت نیاز کارگران ، به آنان «مساعده» داده شود.

و جلوگیری نکردن از رفتن اجیر به نماز جمعهدر احادیث اسلامی ، توصیه شده که مسلمانان در روز جمعه کارهای روزمره را تعطیل کنند تا برای کسب معارف دینی و بهره گیری بیشتر از عبادات و نیز رسیدگی به امور شخصی ، فراغت داشته باشند ؛ امّا در صورتی که ضرورتْ ایجاب کند و شخصی برای تأمین هزینه زندگی و یا به دلیل دیگر نتواند روز جمعه از کار دست بکشد طبق احادیثی که در متن آمده ، کارفرما موظّف است به او اجازه دهد که به نماز جمعه برود ، و اگر اجازه ندهد ، در صورتی که نماز جمعه وجوب عینی داشته باشد ، کارفرما مرتکب گناه شده است.

.


ص: 254

الفصل الأوّل : حکمه الإجارهالکتاب«نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ » . (1)

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام فی بَیانِ أصنافِ آیاتِ القُرآنِ :وأمّا ما جاءَ فی القُرآنِ مِن ذِکرِ مَعایِشِ الخَلقِ وأسبابِها فَقَد أعلَمَنا سُبحانَهُ ذلِکَ مِن خَمسَهِ أوجُهٍ : وَجهِ الإِمارَهِ ، ووَجهِ العِمارَهِ ، ووَجهِ الإِجارَهِ ، ووَجهِ التِّجارَهِ ، ووَجهِ الصَّدَقاتِ ... وأمّا وَجهُ الإِجارَهِ فَقَولُهُ عز و جل : «نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ »فَأَخبَرَنا سُبحانَهُ أنَّ الإِجارَهَ أحَدُ مَعایِشِ الخَلقِ ، إذ خالَفَ بِحِکمَتِهِ بَینَ هِمَمِهِم وإرادَتِهِم وسائِرِ حالاتِهِم ، وجَعَلَ ذلِکَ قِواما لِمَعایِشِ الخَلقِ ، وهُوَ الرَّجُلُ یَستَأجِرُ الرَّجُلَ فی ضَیعَتِهِ وأعمالِهِ وأحکامِهِ وتَصَرُّفاتِهِ وأملاکِهِ . ولَو کانَ الرَّجُلُ مِنّا یُضطَرُّ إلی أن یَکونَ بَنّاءً لِنَفسِهِ أو نَجّارا أو صانِعا فی شَیءٍ مِن جَمیعِ أنواعِ الصَّنائِعِ لِنَفسِهِ ، ویَتَوَلّی جَمیعَ ما یَحتاجُ إلیهِ مِن إصلاحِ الثِّیابِ وما یَحتاجُ إلَیهِ مِنَ المَلِکِ فَمَن دونَهُ ، مَا استَقامَت أحوالُ العالَمِ بِتِلکَ ، ولَا اتَّسَعوا لَهُ ، ولَعَجَزوا عَنهُ . ولکِنَّهُ أتقَنَ تَدبیرَهُ لِمُخالَفَتِهِ بَینَ هِمَمِهِم ، وکُلَّ ما یَطلُبُ مِمّا تَنصَرِفُ إلَیهِ هِمَّتُهُ مِمّا یَقومُ بِهِ بَعضُهُم لِبَعضٍ ، ولِیَستَغنِیَ بَعضُهُم بِبَعضٍ فی أبوابِ المَعایِشِ الَّتی بِها صَلاحُ أحوالِهِم . (2)

.

1- .الزخرف : 32 .
2- .وسائل الشیعه : ج 6 ص 341 ح 12560 و ج 13 ص 244 ح 24245 کلاهما نقلاً عن السید المرتضی فی رساله المحکم والمتشابه عن تفسیر النعمانی ، بحار الأنوار : ج 93 ص 46 نقلاً عن رساله النعمانی .

ص: 255



فصل یکم : حکمت اجاره

فصل یکم : حکمت اجارهقرآن«ما معیشت آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده ایم و برخی از آنان را از نظر درجات ، بالاتر از بعضی [دیگر] قرار داده ایم تا بعضی از آنان بعضی [دیگر ]را در خدمت بگیرند ، و رحمت پروردگار تو ، از آنچه آنان می اندوزند ، بهتر است» .

حدیثامام علی علیه السلام در توضیح انواع آیات قرآن :و امّا آنچه در قرآن در باره بیان معیشت های خَلق و اسباب آنها آمده است : خداوند سبحان به ما خبر داده است که آن از پنج راه است : حکومت ، آبادانی (ساخت و ساز) ، اجاره ، بازرگانی ، و صدقات . ... و امّا راه اجاره ، [دلیلش] این سخن خدای عز و جل است که : «ما معیشت آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده ایم و برخی از آنان را از نظر درجات ، بالاتر از بعضی [دیگر] قرار داده ایم تا بعضی از آنان بعضی [دیگر] را در خدمت بگیرند ، و رحمت پروردگار تو ، از آنچه آنان می اندوزند ، بهتر است» . پس [در این آیه] خداوند سبحان به ما خبر داد که اجاره ، یکی از راه های گذران زندگی مردمان است ؛ زیرا او ، از روی حکمت خویش ، خواست ها و اراده و سایر حالات [و خصوصیات] آدمیان را متفاوت آفرید و این [تفاوت ها ]را مایه امرار معاش خَلق قرار داد . و اجاره ، آن است که یک فرد ، فرد دیگری را برای [اداره کردن] مِلک خود و معاملاتش و کارها و اعمال و دارایی هایش اجیر کند. اگر هر فردی از ما ، خواه پادشاه باشد یا غیر او ، ناچار بود که بنّای خودش یا نجّار خودش باشد و یا در انواع صنایع ، خود ، صنعتگر خویش باشد و تمام نیازهای خود را (از قبیل تعمیر لباس و دیگر نیازهایش) خود به عهده بگیرد ، امور عالم سامان نمی گرفت و مردم از عهده این کار بر نمی آمدند و در انجام دادن آن ، در می ماندند ؛ امّا خداوند ، با تدبیر استوار خویش ، میان خواست ها و توانایی های آدمیان ، تفاوت نهاد تا هر یک به کاری بپردازد و [به کمک هم ]نیازهای خویش را بر آورند و به وسیله یکدیگر ، امور معاش خود را که مایه صلاح حالشان است ، بچرخانند و هر یک به وسیله دیگری رفع نیاز کند.

.


ص: 256

. .


ص: 257

. .


ص: 258

الفصل الثانی : لا عار فی إجاره النفسالکتاب«قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ عَلَی أَن تَأْجُرَنِی ثَمَنِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِکَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ» . (1)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ موسی علیه السلام آجَرَ نَفسَهُ ثَمانِیَ سِنینَ أو عَشرا ، عَلی عِفَّهِ فَرجِهِ وطَعامِ بَطنِهِ . (2)

الإمام الکاظم علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ مُحَمَّدُ بنُ سِنانٍ عَنِ الإِجارَهِ :صالِحٌ لا بَأسَ بِهِ إذا نَصَحَ قَدرَ طاقَتِهِ ، قَد آجَرَ موسی علیه السلام نَفسَهُ وَاشتَرَطَ فَقالَ : إن شِئتَ ثَمانِیَ وإن شِئتَ عَشرا ، فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل فیهِ : «أَن تَأْجُرَنِی ثَمَنِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِکَ » . (3)

.

1- .القصص : 27 .
2- .سنن ابن ماجه : ج 2 ص 817 ح 2444 ، المعجم الکبیر : ج 17 ص 135 ح 333 ، البدایه والنهایه : ج 1 ص244 کلّها عن عتبه بن النُدَّر ، الفردوس : ج 1 ص 227 ح 872 عن عنبسه بن حصین نحوه ، کنز العمّال : ج 4 ص 5 ح 9201 .
3- .الکافی : ج 5 ص 90 ح 2 ، تهذیب الأحکام : ج 6 ص 353 ح 1003 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 3 ص 173 ح 3655 ، عوالی اللآلی : ج 3 ص 254 ح 5 کلّها عن محمّد بن سنان ، وسائل الشیعه : ج 12 ص 176 ح 22420 .

ص: 259



فصل دوم : اجیر شدن ، ننگ نیست

فصل دوم : اجیر شدن ، ننگ نیستقرآن«[شعیب] گفت : من می خواهم یکی از این دو دختر خود را به همسریِ تو در آورم ، به این [شرط] که هشت سال برای من کار کنی ، و اگر ده سال را تمام گردانی ، اختیار با توست . و نمی خواهم بر تو سخت بگیرم . إن شاء اللّه ، مرا از درستکاران خواهی یافت» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :موسی علیه السلام هشت یا ده سال ، خود را اجیر کرد ، برای پاک دامنی (ازدواج با دختر شعیب) و سیر کردن شکمش.

امام کاظم علیه السلام در پاسخ سؤال محمّد بن سنان در باره اجیر شدن :خوب است . عیبی ندارد ، اگر اندازه توانش را در نظر بگیرد . موسی علیه السلام خودش را اجیر کرد و با او شرط شد و [شعیب] گفت : «اگر خواستی ، هشت [سال ]و اگر خواستی ، ده [سال برایم کار کن]» . خداوند عز و جل در این باره فرموده است : «[به این شرط] که هشت سال برای من کار کنی ، و اگر ده سال را تمام گردانی ، اختیار با توست» .

.


ص: 260

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :آجَرتُ نَفسی مِن خَدیجَهَ سَفرَتَینِ بِقَلوصٍ (1) . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :خَرَجتُ فی یَومٍ شاتٍ مِن بَیتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وَقَد أخَذتُ إهاباً (3) مَعطونا (4) ، فَحَوَّلتُ وَسَطَهُ فَأَدخَلتُهُ عُنُقی ، وشَدَدتُ وَسَطی فَحَزَمتُهُ بِخوصِ النَّخلِ ، وإنّی لَشَدیدُ الجوعِ ، وَلَو کانَ فی بَیتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله طَعامٌ لطَعِمتُ مِنهُ . فَخَرَجتُ ألتَمِسُ شَیئاً ، فَمَرَرتُ بِیَهودِیٍّ فی مالٍ لَهُ وهُوَ یَسقی بِبَکرَهٍ (5) لَهُ ، فَاطَّلَعتُ عَلَیهِ مِن ثُلمَهٍ فِی الحائِطِ ، فَقالَ : ما لَکَ یا أعرابِیُّ؟ هَل لَکَ فی کُلِّ دَلوٍ بِتَمرَهٍ؟ قُلتُ : نَعَم ، فَافتَحِ البابَ حَتّی أدخُلَ ، فَفَتَحَ فَدَخَلتُ فَأَعطانی دَلوَهُ ، فَکُلَّما نَزَعتُ دَلواً أعطانی تَمرَهً حَتّی إذَا امتَلَأت کَفّی أرسَلتُ دَلوَهُ وقُلتُ : حَسبی . فَأَکَلتُها ، ثُمَّ جَرَعتُ مِنَ الماءِ فَشَرِبتُ ، ثُمَّ جِئتُ المَسجِدَ فَوَجَدتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فیهِ . (6)

سنن ابن ماجه عن ابن عبّاس :أصابَ نَبِیَّ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَصاصَهٌ (7) فَبَلَغَ ذلِکَ عَلِیّا علیه السلام ، فَخَرَجَ یَلتَمِسُ عَمَلاً یُصیبُ فیهِ شَیئا لِیُقیتَ (8) بِهِ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَأَتی بُستانا لِرَجُلٍ مِنَ الیَهودِ فَاستَقی لَهُ سَبعَهَ عَشَرَ دَلوا ؛ کُلَّ دَلوٍ بِتَمرَهٍ ، فَخَیَّرَهُ الیَهودِیُّ مِن تَمرِهِ سَبعَ عَشَرَهَ عَجوَهً (9) ، فَجاءَ بِها إلی نَبِیِّ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (10)

.

1- .القَلُوص من الإبل : بمنزله الجاریه من النساء ، وهی الشابّه (المصباح المنیر : ص 513 «قَلَصَ») .
2- .السنن الکبری : ج 6 ص 195 ح 11642 عن أبی محمّد ، دلائل النبوّه للبیهقی : ج 2 ص 66 ، السیره النبویّه لابن کثیر : ج 1 ص 266 کلاهما عن جابر بن عبد اللّه ، کنز العمّال : ج 3 ص 906 ح 9123 .
3- .الإهاب: الجِلد ما لم یُدبَغ (الصحاح : ج 1 ص 89 «أهب») .
4- .فی الطبعه المعتمده : «معطوباً» وهو ضعیف ، والصحیح من طبعه دار الفکر والمعطون : المنتن المتمزق الشعر ، یقال عطن الجلد فهو عطن ومعطون إذا فرق شعره وانتن فی الدباغ (النهایه : ج 3 ص 259 «عطن»).
5- .البَکرُ : الفَتِیّ من الإبل ، والبَکرَهُ الاُنثی (المصباح المنیر : ص 59 «بکر») .
6- .سنن الترمذی : ج 4 ص 645 ح 2473 عن محمّد بن کعب القرظی ، مسند أبی یعلی : ج 1 ص 262 ح 498 عن زید بن رومان القرظی نحوه ، کنز العمّال : ج 6 ص 616 ح 17110 .
7- .الخَصاصَه : الجوع والضَّعف. وأصلها الفقر والحاجه إلی الشیء (النهایه : ج 2 ص 37 «خصص»).
8- .یقال : أقاتَه یُقِیته : إذا أعطاه قُوتَه (النهایه : ج 4 ص 118 «قوت»).
9- .العَجْوَه : هو نوع من تمر المدینه أکبر من الصَّیحانی ، یضرب إلی السواد (النهایه : ج 3 ص 188 «عجا»).
10- .سنن ابن ماجه : ج 2 ص 818 ح 2446 ، السنن الکبری : ج 6 ص 197 ح 11649 ، تاریخ دمشق : ج 6 ص 385 ح 1565 نحوه ، کنز العمّال : ج 6 ص 618 ح 17111 ؛ المناقب للکوفی : ج 2 ص 586 ح 1097 نحوه .

ص: 261

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من در دو سفر ، خود را در مقابل دریافت یک ماده شتر جوان ، اجیر خدیجه کردم [و برای او به سفر تجارت رفتم].

امام علی علیه السلام :در یک روز زمستانی ، از خانه پیامبر خدا خارج شدم و پوست فرسوده ای با خود برداشتم و وسط آن را شکافتم و از گردنم رد کردم و میان آن را با برگ درخت خرما به کمرم بستم . سخت گرسنه بودم و اگر در خانه پیامبر خدا غذایی بود ، حتما از آن می خوردم [ ؛ امّا چیزی نبود که با آن ، سدّ جوع کنم] . پس در پی به دست آوردن چیزی بیرون رفتم . در راه ، از مِلک یک یهودی گذشتم که با ماده اشتر جوانش آب می کشید . از شکاف دیوار نگاهش کردم . گفت : چه می خواهی ، ای اعرابی؟ آیا حاضری در مقابلِ [کشیدن ]هر دلو آب ، یک دانه خرما بگیری؟ گفتم : آری . در را باز کن تا داخل شوم . او در را باز کرد و من داخل شدم . دلوَش را به من داد . هر یک دلو آبی که می کشیدم ، یک دانه خرما به من می داد ، تا وقتی که مُشتم پر شد . دلوش را گذاشتم و گفتم : مرا بس است . خرماها را خوردم و سپس قدری آب نوشیدم و آن گاه به مسجد آمدم . دیدم پیامبر خدا در مسجد است.

سنن ابن ماجه به نقل از ابن عبّاس :پیامبر خدا را گرسنگی و ضعف گرفت . خبر به علی علیه السلام رسید . پس در جستجوی کاری بیرون رفت تا چیزی به کف آورد و به پیامبر خدا بخوراند . او به باغ مردی یهودی آمد و هفده دلو آب برایش کشید ، به ازای هر دلو آب ، یک دانه خرما . مرد یهودی به وی اختیار داد که هفده دانه از خرمای عَجْوه (1) بردارد . علی علیه السلام خرماها را گرفت و برای پیامبر خدا برد.

.

1- .عجوه ، نوعی از انواع خرمای مدینه است که از خرمای صیحانی بزرگ تر است و رنگش به سیاهی می زند (النهایه : ج 2 ص 188) .

ص: 262

الإمام الصادق علیه السلام :ذَهَبَ عَلِیٌّ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَآجَرَ نَفسَهُ عَلی أن یَستَقِیَ کُلَّ دَلوٍ بِتَمرَهٍ یَختارُها ، فَجَمَعَ تَمرا فَأَتی بِهِ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله وعَبدُ الرَّحمنِ بنِ عَوفٍ عَلَی البابِ ، فَلَمَزَهُ أی وَقَعَ فیهِ فَاُنزِلَت هذِهِ الآیَهُ : «الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقَاتِ» إلی قَولِهِ : «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ » (1) . (2)

عوالی اللآلی :فِی الحَدیثِ أنَّ عَلِیّا علیه السلام آجَرَ نَفسَهُ مِن یَهودِیٍّ لِیَستَقِیَ الماءَ کُلَّ دَلوٍ بِتَمرَهٍ ، وجَمَعَ التَّمَراتِ وحَمَلَهُ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَأَکَلَ مِنهُ . (3)

.

1- .التوبه : 79 80 .
2- .تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 101 ح 93 ، مستدرک الوسائل : ج 14 ص 28 ح 16015 نقلاً عن أحمد بن محمّد السیاری فی کتاب التنزیل والتحریف نحوه وکلاهما عن أبی الجارود ، بحار الأنوار : ج 38 ص 306 ح 6 .
3- .عوالی اللآلی : ج 3 ص 254 ح 4 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 125 عن محمّد بن کعب القرطبی نحوه ، بحار الأنوار : ج 41 ص 39 ح 17 ؛ سنن ابن ماجه : ج 2 ص 818 ح 2446 عن ابن عبّاس نحوه .

ص: 263

امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان علی علیه السلام رفت و خودش را اجیر کرد که در مقابل کشیدن هر سطل آب ، یک دانه خرما بگیرد و نوع خرما را خودش انتخاب کند . پس بدین وسیله مقداری خرما فراهم آورد و آنها را برای پیامبر صلی الله علیه و آله برد . عبد الرحمان بن عوف که جلوی در [ ِ خانه پیامبر خدا] ایستاده بود ، بر وی خرده گرفت . پس این آیات ، نازل شد : «آنان که بر مؤمنانی که صدقه داوطلبانه می دهند ، خرده می گیرند» تا «برای آنان ، آمرزش بخواهی یا برایِشان آمرزش نخواهی ، [یکسان است ، و حتّی] اگر هفتاد بار برایِشان آمرزش بخواهی ، هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزید» . (1)

عوالی اللآلی :در حدیث آمده است که علی علیه السلام خود را اجیر یک نفر یهودی کرد که برایش آب بکشد و در مقابل هر دلو آب ، یک دانه خرما بستاند . او خرماها را جمع کرد و برای پیامبر صلی الله علیه و آله برد و پیامبر صلی الله علیه و آله از آن خرماها تناول نمود.

.

1- .ترجمه کامل این دو آیه چنین است : «آنان که بر مؤمنانی که صدقه داوطلبانه می دهند ، خُرده می گیرند و [نیز] بر کسانی که [در انفاق،] جز به اندازه توانشان نمی یابند ، برای آنان ، آمرزش بخواهی یا برایشان آمرزش نخواهی ، [یکسان است ، و حتّی] اگر هفتاد بار برایِشان آمرزش بخواهی ، هرگز خدا آنان را خواهد آمرزید» .

ص: 264

الفصل الثالث : الاستقلال فی العمل أفضل من الإجارهالکافی عن عمّار الساباطی :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : الرَّجُلُ یَتَّجِرُ فَإِن هُوَ آجَرَ نَفسَهُ اُعطِیَ ما یُصیبُ فی تِجارَتِهِ؟ فَقالَ : لا یُؤاجِرُ نَفسَهُ ولکِن یَستَرزِقُ اللّهَ عز و جل ویَتَّجِرُ ؛ فَإِنَّهُ إذا آجَرَ نَفسَهُ حَظَرَ (1) عَلی نَفسِهِ الرِّزقَ . (2)

الکافی عن المفضّل بن عمر :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ : مَن آجَرَ نَفسَهُ فَقَد حَظَرَ عَلی نَفسِهِ الرِّزقَ . وفی روایه اُخری : وکَیفَ لا یَحظُرُهُ وما أصابَ فیهِ فَهُوَ لِرَبِّهِ الّذی آجَرَهُ؟! (3)

.

1- .حَظَر الشیء وعَلَیه : مَنَعَه (القاموس المحیط: ج 2 ص 11 «حظر») .
2- .الکافی : ج 5 ص 90 ح 3 ، تهذیب الأحکام : ج 6 ص 353 ح 1002 ، کتاب من لایحضره الفقیه : ج 3 ص 174 ح 3656 ، عوالی اللآلی : ج 3 ص 254 ح 6 کلاهما بزیاده «أکثر من» بعد «اُعطِیَ» ، وسائل الشیعه : ج 12 ص 176 ح 22421 .
3- .الکافی : ج 5 ص 90 ح 1 ، کتاب من لایحضره الفقیه : ج 3 ص 174 ح 3657 عن عبد اللّه بن محمّد الجعفی عن الإمام الباقر علیه السلام ، وسائل الشیعه : ج 12 ص 176 ح 22422 .

ص: 265



فصل سوم : کار آزاد ، بهتر از اجیر شدن است

فصل سوم : کار آزاد ، بهتر از اجیر شدن استالکافی به نقل از عمّار ساباطی :به امام صادق علیه السلام گفتم : انسان [می تواند خودش ]تجارت کند ، و اگر خودش را اجیر کند (برای دیگری کارگری نماید) نیز همان مقداری که از تجارت خودش به دست می آورد ، به او داده می شود [ . آیا خودش تجارت کند یا اجیر دیگری شود؟] . امام علیه السلام فرمود : «خودش را اجیر نکند ؛ بلکه از خداوند عز و جل طلب روزی کند و به تجارتْ دست بزند ؛ زیرا هر گاه خودش را اجیر کند ، مانع روزیِ [بیشتر] خود شده است» .

الکافی به نقل از مفضّل بن عمر :از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرماید : «هر کس خود را اجیر کند ، روزی را از خویشتن باز داشته است» . در روایت دیگری آمده است : «[انسان ،] چگونه آن (روزی) را باز نمی دارد ، در حالی که آنچه [از سود تجارت] به او می رسد ، از آنِ کارفرمای اوست که وی را اجیر کرده است؟!» .

.


ص: 266

الفصل الرابع : میزان حلّیّه الإجاره وحرمتهاتحف العقول فی ذِکرِ ما وَرَدَ عَنِ الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام :سَأَلَهُ سائِلٌ ، فَقالَ : کَم جِهاتُ مَعایِشِ العِبادِ الَّتی فیهَا الاِکتِسابُ أوِ التَّعامُلُ بَینَهُم ، ووُجوهُ النَّفَقاتِ ؟ فَقالَ علیه السلام : جَمیعُ المَعایِشِ کُلِّها مِن وُجوهِ المُعامَلاتِ فیما بَینَهُم ممّا یَکونُ لَهُم فیهِ المَکاسِبُ أربَعُ جِهاتٍ مِنَ المُعامَلاتِ . فَقالَ لَهُ : أ کُلُّ هؤُلاءِ الأَربَعَهِ الأَجناسِ حَلالٌ ، أو کُلُّها حَرامٌ ، أو بَعضُها حَلالٌ وبَعضُها حَرامٌ ؟ فَقالَ علیه السلام : قَد یَکونُ فی هؤلاءِ الأَجناسِ الأَربَعَهِ حَلالٌ مِن جِهَهٍ حَرامٌ مِن جِهَهٍ ، وهذِهِ الأَجناسُ مُسَمَّیاتٌ مَعروفاتُ الجِهاتِ . فَأَوَّلُ هذِهِ الجِهاتِ الأَربَعَهِ الوِلایَهُ وتَولِیَهُ بَعضِهِم عَلی بَعضٍ ؛ فَالأَوَّلُ وِلایَهُ الوُلاهِ ، ووُلاهِ الوُلاهِ إلی أدناهُم بابا مِن أبوابِ الوِلایَهِ عَلی مَن هُوَ والٍ عَلَیهِ ، ثُمَّ التِّجارَهُ فی جَمیعِ البَیعِ والشِّراءِ بَعضُهُم مِن بَعضٍ ، ثُمَّ الصَّناعاتُ فی جَمیعِ صُنوفِها، ثُمَّ الإِجاراتُ فی کُلِّ ما یُحتاجُ إلَیهِ مِنَ الإِجاراتِ... وأمّا تَفسیرُ الإجاراتِ : فَإِجارَهُ الإِنسانِ نَفسَهُ أو ما یَملِکُ أو یَلی أمرَهُ مِن قَرابَتِهِ أو دابَّتِهِ أو ثَوبِهِ بِوَجهِ الحَلالِ مِن جِهاتِ الإِجاراتِ ، أن یُؤجِرَ نَفسَهُ أو دارَهُ أو أرضَهُ أو شَیئا یَملِکُهُ فیما یُنتَفَعُ بِهِ مِن وُجوهِ المَنافِعِ ، أوِ العَمَلِ بِنَفسِهِ ووَلَدِهِ ومَملوکِهِ أو أجیرِهِ مِن غَیرِ أن یَکونَ وَکیلاً لِلوالی أو والِیا لِلوالی ، فَلا بَأسَ أن یَکونَ أجیرا یُؤجِرَ نَفسَهُ أو وَلَدَهُ أو قَرابَتَهُ أو مِلکَهُ أو وَکیلَهُ فی إجارَتِهِ ؛ لِأَ نَّهُم وُکَلاءُ الأَجیرِ مِن عِندِهِ لَیسَ هُم بِوُلاهِ الوالی ، نَظیرُ الحَمّالِ الَّذی یَحمِلُ شَیئا بِشَیءٍ مَعلومٍ إلی مَوضِعٍ مَعلومٍ ، فَیَحمِلُ ذلِکَ الشَّیءَ الَّذی یَجوزُ لَهُ حَملُهُ بِنَفسِهِ أو بِمِلکِهِ أو دابَّتِهِ ، أو یُؤاجِرُ نَفسَهُ فی عَمَلٍ یَعمَلُ ذلِکَ العَمَلَ بِنَفسِهِ أو بِمَملوکِهِ أو قَرابَتِهِ أو بِأَجیرٍ مِن قِبَلِهِ . فَهذِهِ وُجوهٌ مِن وُجوهِ الإِجاراتِ حَلالٌ لِمَن کانَ مِنَ النّاسِ مَلِکا أو سوقَهً (1) أو کافِرا أو مُؤمِنا ، فَحَلالٌ إجارَتُهُ وحَلالٌ کَسبُهُ مِن هذِهِ الوُجوهِ . فَأَمّا وُجوهُ الحَرامِ مِن وُجوهِ الإِجارَهِ نَظیرُ أن یُؤاجِرَ نَفسَهُ عَلی حَملِ ما یَحرُمُ عَلَیهِ أکلُهُ أو شُربُهُ أو لُبسُهُ ، أو یُؤاجِرَ نَفسَهُ فی صَنعَهِ ذلِکَ الشَّیءِ أو حِفظِهِ أو لُبسِهِ ، أو یُؤاجِرَ نَفسَهُ فی هَدمِ المَساجِدِ ضِرارا أو قَتلِ النَّفسِ بِغَیرِ حِلٍّ ، أو حَملِ التَّصاویرِ وَالأَصنامِ وَالمَزامیرِ وَالبَرابِطِ (2) وَالخَمرِ وَالخَنازیرِ وَالمَیتَهِ وَالدَّمِ ، أو شَیءٍ مِن وُجوهِ الفَسادِ الَّذی کانَ مُحَرَّما عَلَیهِ مِن غَیرِ جِهَهِ الإِجارَهِ فیهِ ، وکُلُّ أمرٍ مَنهِیٍّ عَنهُ مِن جِهَهٍ مِنَ الجِهاتِ فَمُحَرَّمٌ عَلَی الإِنسانِ إِجارَهُ نَفسِهِ فیهِ أو لَهُ أو شَیءٍ مِنهُ أو لَهُ إلّا لِمَنفَعَهِ مَنِ استَأجَرتَهُ ؛ کَالَّذی یَستَأجِرُ الأَجیرَ یَحمِلُ لَهُ المَیتَهَ یُنجیها (3) عَن أذاهُ أو أذی غَیرِهِ وما أشبَهَ ذلِکَ . وَالفَرقُ بَینَ مَعنَی الوِلایَهِ وَالإِجارَهِ وإن کانَ کِلاهُما یَعمَلانِ بِأَجرٍ أنَّ مَعنَی الوِلایَهِ أن یَلِیَ الإِنسانُ لِوالِی الوُلاهِ أو لِوُلاهِ الوُلاهِ فَیَلیَ أمرَ غَیرِهِ فِی التَّولِیَهِ عَلَیهِ وتَسلیطِهِ وجَوازِ أمرِهِ ونَهیِهِ وقِیامِهِ مَقامَ الوَلِیِّ إلَی الرَّئیسِ ، أو مَقامَ وُکَلائِهِ فی أمرِهِ وتَوکیدِهِ فی مَعونَتِهِ وتَسدیدِ وِلایَتِهِ وإن کانَ أدناهُم وِلایَهً ، فَهُوَ والٍ عَلی مَن هُوَ والٍ عَلَیهِ یَجری مَجرَی الوُلاهِ الکِبارِ الَّذینَ یَلونَ وِلایَهَ النّاسِ فی قَتلِهِم مَن قَتَلوا وإظهارِ الجَورِ وَالفَسادِ . وأمّا مَعنَی الإِجارَهِ فَعَلی ما فَسَّرنا مِن إجارَهِ الإِنسانِ نَفسَهُ أو ما یَملِکُهُ مِن قَبلِ أن یُؤاجِرَ لِشَیءٍ مِن غَیرِهِ ، فَهُوَ یَملِکُ یَمینَهُ ؛ لِأَ نَّهُ [ لا] (4) یَلی أمرَ نَفسِهِ وأمرَ ما یَملِکُ قَبلَ أن یُؤاجِرَهُ مِمَّن هُوَ آجَرَهُ . وَالوالی لا یَملِکُ مِن اُمورِ النّاسِ شَیئا إلّا بَعدَما یَلی اُمورَهُم ویَملِکُ تَولِیَتَهُم . وکُلُّ مَن آجَرَ نَفسَهُ أو آجَرَ ما یَملِکُ نَفسَهُ أو یَلی أمرَهُ مِن کافِرٍ أو مُؤمِنٍ أو مَلِکٍ أو سوقَهٍ عَلی ما فَسَّرنا مِمّا تَجوزُ الإِجارَهُ فیهِ فَحَلالٌ مُحَلَّلٌ فِعلُهُ وکَسبُهُ . (5)

.

1- .السُّوقه بالضمّ : الرعیّه ومَن دون الملک (النهایه : ج 2 ص 424 «سوق» ) .
2- .البَرْبَط : مَلهاه تُشبه العُود ، وهو فارسی معرّب (النهایه : ج 1 ص 112 «بربط» ).
3- .نَجَوتُ عنه کذا : ألقَیته (المحیط فی اللغه : ج 7 ص 189 «نجو» ).
4- .الظاهر أنّ «لا» هنا زائده .
5- .تحف العقول : ص 331 و333 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 46 ح 11 .

ص: 267



فصل چهارم : معیار حلال و حرام بودن اجاره

فصل چهارم : معیار حلال و حرام بودن اجارهتحف العقول در بیان حدیثی از امام صادق علیه السلام :پرسنده ای از ایشان پرسید و گفت : راه های کسب و کار بندگان [خدا] که در آنها درآمدی به دست بیاورند یا با یکدیگر داد و ستد کنند و راه های هزینه کردن ، چند تاست؟ امام علیه السلام فرمود : «تمام راه های کسب و کار ، کلّاً ، از انواع داد و ستدها میان آنان که با آنها کسب و کار کنند ، چهار گونه داد و ستد است» . پرسنده گفت : آیا همه این چهار گونه [طریق معیشت] ، حلال است ، یا تمام آنها حرام است و یا برخی شان حلال و برخی شان حرام است؟ امام علیه السلام فرمود : «بسا که در این چهار گونه ، از جهتی حلال و از جهتی دیگر حرام باشد . این چهار گونه ، نام گذاری شده و جهات شناخته شده ای دارند. نخستینِ این راه های چهارگانه ، حکمرانی و کارگزاری برای یکدیگر است که در رأس آن ، کارگزاریِ حکمرانان است و سپس کارگزاری کارگزاران ، تا برسد به پایین ترین آنان ، که همگی نوعی تصدّی بر کسی است که بر او ریاست است . دوم ، بازرگانی است در همه انواع داد و ستد [مردم] با یکدیگر . سوم ، صنعت هاست در تمام گونه های آن . و چهارم ، اجاره ها [و کارمُزدها] است ، از هر گونه اجاره ای که بدان نیاز باشد . ... امّا توضیح اجاره ها [و کارمُزدها] : انسان ، [نیروی کار] خودش را ، یا آنچه را که مِلک اوست و یا چیزهایی را که سرپرستی آنها به عهده اوست (مانند : خویشاوند و چارپا و جامه) ، به صورتی حلال از انواع اجاره ها اجاره می دهد ، به این صورت که [شخص ،] خودش را یا خانه و زمینش را و یا آنچه را که مِلک اوست ، به کاری که به نوعی برای او سودمند است ، اجاره دهد ، یا خودش [شخصا ]کار را انجام دهد یا فرزندش و غلامش و یا مزدورش را به کار گمارد ، بدون آن که وکیل حاکم یا کارگزار حاکم شده باشد . پس اشکالی ندارد که کسی اجیر شود و خودش را ، یا فرزندش را ، یا خویشاوندش را ، یا مِلکش را و یا کسی را که وی وکیل در اجاره دادن اوست ، اجاره دهد ؛ زیرا آنان وکلای اجیر از نزد او هستند و کارگزاران کارگزار نیستند ، مانند باربری که بار معیّنی را در ازای مزد معیّنی تا جای معیّنی می برد ، و آن بار را که مُجاز به حمل آن است ، خودش شخصا ، یا به واسطه مملوکش و یا چارپایش حمل می کند ، یا کاری را اجاره می کند و آن کار را خودش شخصا ، یا به وسیله مملوکش ، یا خویشاوندش و یا مزدور دیگری که قبلاً اجیرش کرده است ، انجام می دهد . اینها گونه هایی از انواع اجاره ها هستند که برای هر فردی از مردمْ حلال است ، شاه باشد یا رعیّت ، کافر باشد یا مؤمن . پس اجاره اش (مزدوری اش) ، حلال و درآمدش از این راه ها حلال است. امّا گونه های حرام از انواع اجاره (مزدوری/ کارگری) ، نظیر این که شخص ، خود را برای حمل چیزی که خوردن یا نوشیدن و یا پوشیدنش بر او حرام است ، اجیر کند ، یا این که برای ساختن یا نگه داشتن و یا پوشیدن چنان چیزی ، خود را اجیر نماید ، یا این که خود را برای خراب کردن مساجد به قصد ضرر زدن ، یا کُشتنِ به ناحقّ کسی ، یا حمل تصاویر و بت ها و نی و تار و می و خوک و مردار و خون و یا هر چیز دیگری از انواع فساد که غیر از جهت اجاره هم بر او حرام است ، اجیر کند . [به طور کلّی ،] هر چیزی که به نحوی از انحا از آن نهی شده ، حرام است که انسان خودش را در آن ، یا برای آن ، یا در بخشی از آن و یا برای بخشی از آن ، اجیر کند ، مگر این که برای کسی که او را اجیر می کنی ، نفعی داشته باشد ، مانند این که کسی دیگری را اجیر کند تا مرداری را ببرد تا او یا دیگری را از گزند آن برهاند و آنچه شبیه این است. تفاوت میان معنای ولایت (کارگزاری/ کارمندی) و اجاره (مزدوری/ کارگری) ، با این که هر دو در برابر مزد انجام می گیرند ، این است که در کارگزاری ، انسان ، متصدّی کاری برای کارگزارِ کارگزاران یا برای کارگزارانِ کارگزاران می شود . پس کارِ دیگری را به عهده می گیرد و در سرپرستی و تسلّط و اجرای امر و نهی او ، جانشین وی می گردد تا به رئیس برسد ، یا جانشین وکیلان (مأموران) او می شود در کار او و تقویت کردن وی با کمک کردن به او و تحکیم ولایت او ، هرچند دون پایه ترین کارمند باشد . پس ، او کارگزار [و حکمران] بر کسی است که متصدّی کار اوست و به منزله کارگزاران بزرگ [و عالی رتبه] است که متصدّی حکمرانی بر مردم اند و هر که را بخواهند ، می کشند و ستم و تباهی پدید می آورند. امّا معنای اجاره چنان که توضیح دادیم عبارت از این است که انسان ، خود را یا آنچه را پیش از اجاره دادنش به دیگری ، مالک آن بوده است ، به اجیری بدهد . پس ، او مالکِ ما یملکِ خود است ؛ چرا که او بر کار خود و بر کار مملوک خود ، پیش از آن که آن را به اجاره کننده اجاره دهد ، ولایت دارد ، در حالی که والی ، مالک چیزی از امور مردم نیست ، مگر پس از آن که متصدّی کارشان شود و سرپرستی بر آنان را در اختیار گیرد . و هر که خود را ، یا ما یملکِ خود را و یا کسی را که تحت سرپرستی اوست ، به شرحی که گفتیم که اجاره در آنها جایز است ، اجاره دهد ، کافر باشد یا مؤمن ، شاه باشد یا رعیّت ، عملش حلال و درآمدش رواست» .

.


ص: 268

. .


ص: 269

. .


ص: 270

. .


ص: 271

. .


ص: 272

الفصل الخامس : آداب انتخاب الأجیر5 / 1اِنتِخابُ الأَجیرِ القَوِیِّ الأَمینِالکتاب«قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَاأَبَتِ اسْتَئجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَئجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ» . (1)

الحدیثالإمام الکاظم علیه السلام فی قَضِیَّهِ موسی علیه السلام وبِنتِ شُعَیبٍ :قالَ لَها شُعَیبٌ علیه السلام : یا بُنَیَّهُ ، هذا قَوِیٌّ قَد عَرَفتِهِ بِرَفعِ الصَّخرَهِ ، الأَمینُ مِن أینَ عَرَفتِهِ؟! قالَت : یا أبَهِ ، إنّی مَشَیتُ قُدّامَهُ ، فَقالَ : اِمشی مِن خَلفی فَإِن ضَلَلتُ فَأَرشِدینی إلَی الطَّریقِ ، فَإِنّا قَومٌ لا نَنظُرُ فی أدبارِ النِّساءِ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :آفَهُ الأَعمالِ عَجزُ العُمّالِ . (3)

راجع : موسوعه الإمام علیّ بن أبی طالب علیه السلام : ج 2 ص 395 (القسم الخامس / الفصل الثالث : سیاسه الإمام علیّ علیه السلام / السیاسه الإداریه / انتخاب العمّال الصالحین) .

.

1- .القصص : 26 .
2- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 19 ح 4974 عن صفوان بن یحیی ، فقه القرآن : ج 2 ص 145 ،بحار الأنوار : ج 13 ص 32 ح 5 وراجع: تفسیر القمّی : ج 2 ص 138 .
3- .غرر الحکم : ج 3 ص 109 ح 3958 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 181 ح 3711 .

ص: 273



فصل پنجم : آداب انتخاب اجیر

5 / 1 انتخاب اجیر نیرومند و امانتدار
فصل پنجم : آداب انتخاب اجیر5 / 1انتخاب اجیر نیرومند و امانتدارقرآن«یکی از آن دو دختر [به شعیب] گفت : ای پدر! او را استخدام کن ، [که ]بهترین کسی که استخدام می کنی ، نیرومند و امانتدار است» .

حدیثامام کاظم علیه السلام در باره ماجرای موسی علیه السلام و دختر شعیب :شعیب علیه السلام به دخترش گفت : دخترم! نیرومند بودن او را از بلند کردن تخته سنگ فهمیدی . امانتدار بودنش را از کجا دانستی؟ دختر گفت : پدر جان! من جلوتر از او راه می رفتم . او به من گفت : «از پشت سرم بیا و چنانچه راه را اشتباه رفتم ، راه نمایی ام کن ؛ زیرا ما جماعتی هستیم که به پشت زنان نمی نگریم» .

امام علی علیه السلام :آفت کارها ، ناتوانی کارگران (/کارگزاران) است.

ر . ک : دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام : ج 4 ص 19 (بخش پنجم / فصل سوم : سیاست های اداری / گزینش کارگزاران شایسته) .

.


ص: 274

5 / 2تَعیینُ الاُجرَهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَنِ استَأجَرَ أجیرا فَلیُعلِمهُ أجرَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ استَأجَرَ أجیرا فَلیُعلِمهُ بِأَجرِهِ ، فَإِن شاءَ رَضِیَ وإن شاءَ تَرَکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ استَأجَرَ أجیرا فَلیُسَمِّ لَهُ إجارَتَهُ . (3)

مسند ابن حنبل عن أبی سعید الخدریّ :إنَّ رَسولَ اللّه صلی الله علیه و آله نَهی عَنِ استِئجارِ الأَجیرِ حَتّی یُبَیَّنَ لَهُ أجرُهُ . (4)

الإمام علیّ علیه السلام :نَهی [ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ] أن یُستَعمَلَ أجیرٌ حَتّی یُعلَمَ ما اُجرَتُهُ . (5)

الإمام الصادق علیه السلام :مَن کانَ یُؤمِنُ بِاللّهِ وَالیَومِ الآخِرِ فَلا یَستَعمِلَنَّ أجیرا حَتّی یُعلِمَهُ ما أجرُهُ . (6)

الکافی عن سلیمان بن جعفر الجعفری :کُنتُ مَعَ الرِّضا علیه السلام فی بَعضِ الحاجَهِ ، فَأَرَدتُ أن أنصَرِفَ إلی مَنزِلی ، فَقالَ لی : اِنصَرِف مَعی فَبِت عِندِی اللَّیلَهَ ، فَانطَلَقتُ مَعَهُ ، فَدَخَلَ إلی دارِهِ مَعَ المُعَتِّبِ فَنَظَرَ إلی غِلمانِهِ یَعمَلونَ بِالطّینِ أوارِیَ الدَّوابِّ (7) وغَیرَ ذلِکَ ، وإذا مَعَهُم أسوَدُ لَیسَ مِنهُم . فَقالَ : ما هذَا الرَّجُلُ مَعَکُم؟ فَقالوا : یُعاوِنُنا ونُعطیهِ شَیئا . قالَ : قاطَعتُموهُ عَلی اُجرَتِهِ؟ فَقالوا : لا ، هُوَ یَرضی مِنّا بِما نُعطیهِ . فَأَقبَلَ عَلَیهِم یَضرِبُهُم بِالسَّوطِ وغَضِبَ لِذلِکَ غَضَبا شَدیدا . فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ! لِمَ تُدخِلُ عَلی نَفسِکَ (8) ؟ فَقالَ : إنّی قَد نَهیتُهُم عَن مِثلِ هذا غَیرَ مَرَّهٍ أن یَعمَلَ مَعَهُم أحَدٌ حَتّی یُقاطِعوهُ اُجرَتَهُ . وَاعلَم أنَّهُ ما مِن أحَدٍ یَعمَلُ لَکَ شَیئا بِغَیرِ مُقاطَعَهٍ ، ثُمَّ زِدتَهُ لِذلِکَ الشَّیءِ ثَلاثَهَ أضعافٍ عَلی اُجرَتِهِ إلّا ظَنَّ أنَّکَ قَد نَقَصتَهُ اُجرَتَهُ ، وإذا قاطَعتَهُ ثُمَّ أعطَیتَهُ اُجرَتَهُ حَمِدَکَ عَلَی الوَفاءِ ، فَإِن زِدتَهُ حَبَّهً عَرَفَ ذلِکَ لَکَ ورَأی أنَّکَ قَد زِدتَهُ . (9)

.

1- .السنن الکبری : ج 6 ص 198 ح 11651 عن أبی هریره ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 5 ص 129 ح 1 عن أبی هریره وأبی سعید الخدری ، نصب الرایه : ج 4 ص 131 ح 2 ، کنز العمّال : ج 4 ص 57 ح 9487 ؛ عوالی اللآلی : ج 3 ص 253 ح 2 عن أبی سعید الخدری و أبی هریره.
2- .مسند زید : ص 286 عن الإمام زین العابدین عن أبیه عن جدّه علیهم السلام .
3- .المصنّف لعبد الرزّاق : ج 8 ص 235 ح 15024 ، نصب الرایه : ج 4 ص 131 ذیل ح 2 وکلاهما عن أبی سعید الخدری ، کنزالعمّال : ج 3 ص 908 ح 9133 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 142 ح 11676 ، السنن الکبری : ج 6 ص 198 ح 11652 بزیاده «یعنی» بعد «الأجیر» ، نصب الرایه : ج 4 ص 131 ذیل ح 2 ، کنز العمّال : ج 3 ص 907 ح 9127 .
5- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 10 ح 4968 ، الأمالی للصدوق : ص 512 ح 707 کلاهما عن الحسین بن زید عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 76 ص 331 ح 1 .
6- .الکافی : ج 5 ص 289 ح 4 ، تهذیب الأحکام : ج 7 ص 211 ح 931 کلاهما عن مسعده بن صدقه .
7- .ممّا یضعه الناس فی غیر موضعه قولهم للمِعلَف : آریٌّ ، وإنّما الآریّ محبِس الدابّه ، والجمع : الأواری یخفّف ویُشدّد (الصحاح : ج 6 ص 2267 «أرا»).
8- .قال العلّامه المجلسی رحمه الله : أی الضرر أو الهمّ أو الغضب (مرآه العقول : ج 19 ص 387) .
9- .الکافی : ج 5 ص 288 ح 1 ، تهذیب الأحکام : ج 7 ص 212 ح 932 وفیه «المغیّب» بدل «المعتّب» ،بحار الأنوار : ج 49 ص 106 ح 34.

ص: 275



5 / 2 تعیین مزد
5 / 2تعیین مزدپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس اجیری می گیرد ، باید [ابتدا] مزد او را به اطّلاعش برساند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس اجیری می گیرد ، مزدش را به او بگوید تا اگر خواست ، رضایت بدهد و اگر نخواست ، کار نکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس اجیری می گیرد ، مزدش را برایش تعیین کند.

مسند ابن حنبل به نقل از ابو سعید خدری :پیامبر خدا از گرفتن اجیر ، بدون آن که مزدش تعیین شود ، نهی فرمود.

امام علی علیه السلام :[پیامبر خدا] از به کار گرفتن اجیر ، پیش از آن که معلوم شود مزدش چیست ، نهی فرمود.

امام صادق علیه السلام :هر کس به خدا و روز واپسین ایمان دارد ، نباید اجیری را به کار بگیرد ، مگر آن که به او بگوید مزدش چیست.

الکافی به نقل از سلیمان بن جعفر جعفری :برای کاری همراه امام رضا علیه السلام بودم . من خواستم به منزلم برگردم که فرمود : «با من بیا و امشب را نزد من بمان» . با ایشان رفتم . با مُعتِّب ، وارد خانه اش شد . دید غلامانش مشغول گِلکاری آخور و استطبل ستوران و غیر آن هستند و در میانشان ، غلام سیاهی است که جزو غلامان ایشان نیست. فرمود : «این مردی که با شماست ، کیست؟» . گفتند : به ما کمک می کند و [در عوض،] چیزی به او می دهیم. فرمود : «مزدش را تعیین کرده اید؟» . گفتند : خیر . هر چه به او بدهیم ، راضی است . در این هنگام ، امام علیه السلام با تازیانه شروع به تأدیب آنها کرد و از این کارِ غلامان ، به شدّت عصبانی شد . من گفتم : فدایت شوم! چرا خودتان را ناراحت می کنید؟ فرمود : «من بارها اینها را از چنین کاری نهی کرده ام که کسی با آنها کار کند ، مگر آن که مزدش را تعیین کنند . این را بدان که هر کس بدون آن که مزدش را تعیین کنی ، برایت کاری انجام دهد و بعد ، تو برای آن کار ، سه برابر مزدش را هم بدهی ، باز خیال می کند که مزدش را کم داده ای ؛ ولی اگر با او طی کنی و سپس مزدش را به او بدهی ، از این که مزد او را کامل داده ای ، از تو سپاس گزاری می کند و اگر یک دانه بیشتر بدهی ، قدرشناسی می کند و می داند که بیشتر به او داده ای» .

.


ص: 276

5 / 3التَّجَنُّبُ عَن ظُلمِ الأَجیرِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل غافِرُ کُلِّ ذَنبٍ ، إلّا مَن أحدَثَ دینا ، أوِ اغتَصَبَ (1) أجیرا أجرَهُ ، أو رَجُلٌ باعَ حُرّا . (2)

.

1- .فی المصدر : «أغصب» ، والتصویب من بحار الأنوار .
2- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 33 ح 60 عن داوود بن سلیمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ،صحیفه الإمام الرضا علیه السلام : ص 171 ح 107 عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، النوادر للراوندی : ص 179 ح 304 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 220 ح 821 عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله وکلّها نحوه ، بحارالأنوار : ج 72 ص 219 ح 1 .

ص: 277



5 / 3 پرهیز از ظلم کردن به اجیر
5 / 3پرهیز از ظلم کردن به اجیرپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل آمرزنده هر گناهی است ، مگر [گناه] کسی که دینی را بدعت نهد ، یا مزد کارگری را غصب کند ، یا [گناه] مردی که [انسانِ] آزادی را بفروشد.

.


ص: 278

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یَغفِرُ کُلَّ ذَنبٍ یَومَ القِیامَهِ ، إلّا مَهرَ امرَأَهٍ ، ومَنِ اغتَصَبَ أجیرا أجرَهُ ، ومَن باعَ حُرّا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ظُلمُ الأَجیرِ أجرَهُ مِنَ الکَبائِرِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثٌ مِن أکبَرِ الکَبائِرِ : مَن قَتَلَ بَهیمَهً بِغَیرِ حَقِّها ، ومَنِ انتَقَصَ مِن مَهرِ امرَأَتِهِ ، ومَن ظَلَمَ أجیرا أجرَهُ . (3)

الإمام الصادق علیه السلام :أقذَرُ الذُّنوبِ ثَلاثَهٌ : قَتلُ البَهیمَهِ ، وحَبسُ مَهرِ المَرأَهِ ، ومَنعُ الأَجیرِ أجرَهُ . (4)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَلعونٌ مَن ظَلَمَ أجیرا اُجرَتَهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله فی وَصِیَّتِهِ لِعَلِیٍّ علیه السلام :یا عَلِیُّ ، مَن مَنَعَ أجیرا أجرَهُ فَعَلَیهِ لَعنَهُ اللّهِ . (6)

.

1- .الکافی : ج 5 ص 382 ح 17 عن السکونی عن الإمام الصادق علیه السلام ، الجعفریّات : ص 98 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله نحوه ، وسائل الشیعه : ج 15 ص 22 ح 27057 نقلاً عن علیّ بن إبراهیم عن السکونی عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 103 ص 129 ح 7 .
2- .جامع الأحادیث للقمّی : ص 98 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 170 ح 27 نقلاً عن الإمامه والتبصره .
3- .الفردوس : ج 2 ص 88 ح 2473 عن عمر بن الخطّاب .
4- .مکارم الأخلاق : ج 1 ص 506 ح 1752 ، بحار الأنوار : ج 64 ص 268 ح 29 .
5- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 74 ح 206 عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، مستدرک الوسائل : ج 14 ص 29 ح 16018 .
6- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 362 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبیه جمیعا عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، مکارم الأخلاق : ج 2 ص 326 ح 2656 عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 77 ص 53 ح 3 .

ص: 279

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند در روز قیامت ، هر گناهی را می آمرزد ، مگر [گناه نپرداختن ]مهریه زن را ، و [گناه] کسی را که مزد کارگری را غصب کند ، و [گناه] کسی را که [انسانِ ]آزادی را بفروشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ستم روا داشتن بر کارگر در دادن مزد او ، از گناهان کبیره است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز ، از بزرگ ترین گناهان کبیره است : کسی که حیوان بی زبانی را به ناحق بکشد ، کسی که از مهریه زنش کم بگذارد ، و کسی که بر کارگری در دادن مزد او ستم کند .

امام صادق علیه السلام :کثیف ترین گناهان ، سه چیز است : کشتن حیوان بی زبان ، نپرداختن مهریه زن ، و ندادن مزد اجیر.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ملعون است کسی که مزد اجیری را پایمال کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در سفارش به علی علیه السلام :ای علی! هر کس مزد اجیری را نپردازد ، در نزد خداوند ، ملعون است .

.


ص: 280

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ : ثَلاثَهٌ أنَا خَصمُهُم یَومَ القِیامَهِ : رَجُلٌ أعطی بی (1) ثُمَّ غَدَرَ ، ورَجُلٌ باعَ حُرّا فَأَکَلَ ثَمَنَهُ ، ورَجُلٌ استَأجَرَ أجیرا فَاستَوفی مِنهُ ولَم یُعطِ أجرَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ظَلَمَ أجیرا أجرَهُ أحبَطَ اللّهُ عَمَلَهُ وحَرَّمَ عَلَیهِ ریحَ الجَنَّهِ ، وإنَّ ریحَها لَیوجَدُ مِن مَسیرَهِ خَمسِمِئَهِ عامٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام بَعدَما نَزَلَت عَلَیهِ : «قُل لَا أَسْئلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی » (4) :اِصعَدِ المِنبَرَ وَادعُ النّاسَ إلَیکَ ، ثُمَّ قُل : أیُّهَا النّاسُ ، مَنِ انتَقَصَ أجیرا أجرَهُ فَلیَتَبَوَّأ مَقعَدَهُ [ مِنَ ] (5) النّارِ . (6)

راجع : الأمالیللمفید : ص 351 ح 3 و الأمالیللطوسی : ص 122 ح 191 وطُرَف من الأنباء والمناقب : ص 185 الرقم 25 و بحارالأنوار : ج 22 ص 489 ح 34

5 / 4عَدَمُ التَّأخیرِ فی دَفعِ الاُجرَهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :أعطُوا الأَجیرَ أجرَهُ قَبلَ أن یَجِفَّ عَرَقُهُ . (7)

.

1- .أعطی بی : أی أعطی الأمان باسمی أو بذکری أو بما شرعته من الدین کأن یقول : علیک عهد اللّه أو ذمّته (فیض القدیر : ج 3 ص 416) .
2- .صحیح البخاری : ج 2 ص 776 ح 2114 ، سنن ابن ماجه : ج 2 ص 816 ح 2442 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 278 ح 8700 کلاهما نحوه و کلّها عن أبی هریره ، کنزالعمّال : ج 16 ص 36 ح 43826 ؛ عوالی اللآلی : ج 3 ص 253 ح 3 عن ابن عمر نحوه .
3- .کتاب من لایحضره الفقیه : ج 4 ص 12 ح 4968 ، الأمالی للصدوق : ص 513 ح 707 کلاهما عن الحسین بن زید عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، ثواب الأعمال : ص 331 ح 1 عن أبی هریره وابن عبّاس ، عوالی اللآلی : ج 1 ص 365 ح 58 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 332 ح 1 .
4- .الشوری : 23 .
5- .ما بین المعقوفین سقط من ح 525 من المصدر وأثبتناه من ح 699 منه .
6- .تفسیر فرات : ص 393 ح 525 و ص 544 ح 699 کلاهما عن فاطمه بنت الحسین عن أبیها علیه السلام ،بحار الأنوار : ج 23 ص 243 ح 14 .
7- .سنن ابن ماجه : ج 2 ص 817 ح 2443 عن عبد اللّه بن عمر ، السنن الکبری : ج 6 ص 200 ح 11659 عن أبی هریره ، المعجم الصغیر : ج 1 ص 21 ، کنز العمّال : ج 3 ص 906 ح 9125 ؛ صحیفه الإمام الرضا علیه السلام : ص 275 ح 19 عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، عوالی اللآلی : ج 3 ص 253 ح 1 عن أبی هریره ، مستدرک الوسائل : ج 14 ص 29 ح 16017 .

ص: 281



5 / 4 تأخیر نکردن در پرداخت مزد
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند فرمود : «سه کس است که در روز قیامت ، من [ ، خود] ، طرف دعوای آنان هستم : مردی که به نام من امانی بدهد و سپس آن را بشکند ، مردی که [انسانِ] آزادی را بفروشد و بهای آن را بخورد ، و مردی که اجیری را به خدمت بگیرد و از او کاملاً کار بکشد و مزدش را ندهد» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در دادن مزد کارگر به او ستم روا دارد ، خداوند ، عمل او را باطل می سازد و بوی بهشت را که از فاصله پانصد سال راه به مشام می رسد ، بر وی حرام می گرداند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خطاب به علی علیه السلام ، پس از آن که این آیه بر ایشان نازل شد : «بگو : من برای این رسالت ، از شما مزدی نمی خواهم ، مگر دوستی در حقّ خویشاوندان» :بر منبر برو و مردم را فرا بخوان و سپس بگو : ای مردم! هر کس مزد اجیری را کم بدهد ، جایگاهش را آتش بداند .

5 / 4تأخیر نکردن در پرداخت مزدپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مزد اجیر را پیش از آن که عرقش خشک شود ، بپردازید.

.


ص: 282

عنه صلی الله علیه و آله :أعطُوا الأَجیرَ أجرَهُ قَبلَ أن یَجِفَّ رَشحُهُ (1) . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثَهٌ لا یَنظُرُ اللّهُ إلَیهِم یَومَ القِیامَهِ : حُرٌّ باعَ حُرّا ، وحُرٌّ باعَ نَفسَهُ ، ورَجُلٌ أمطَلَ (3) کِراءَ أجیرٍ حَتّی جَفَّ رَشحُهُ . (4)

الإمام الصادق علیه السلام فِی الحَمّالِ وَالأَجیرِ :لا یَجِفُّ عَرَقُهُ حَتّی تُعطِیَهُ اُجرَتَهُ . (5)

الکافی عن شعیب :تَکارَینا لِأَبی عَبدِاللّهِ علیه السلام قَوما یَعمَلونَ فی بُستانٍ لَهُ وکانَ أجَلُهُم إلَی العَصرِ ، فَلَمّا فَرَغوا ، قالَ لِمُعَتِّبٍ : أعطِهِم اُجورَهُم قَبلَ أن یَجِفَّ عَرَقُهُم . (6)

5 / 5عَدَمُ حَبسِ الأَجیرِ عَنِ الجُمُعَهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَنِ استَأجَرَ أجیرا فَلا یَحبِسهُ عَنِ الجُمُعَهِ فَیَأثَمَ ، وإن لَم یَحبِسهُ عَنِ الجُمُعَهِ اشتَرَکا فِی الأَجرِ . (7)

.

1- .الرَّشْح : ندی العَرَقِ علی الجسد (لسان العرب : ج 2 ص 449 «رشح»).
2- .مسند أبی یعلی : ج 6 ص 136 ح 6652 عن أبی هریره ، کنزالعمّال : ج 3 ص 907 ح 9131 نقلاً عن سنن سعید بن منصور عن ابن عمر وفیه «ما دام فی رشحه» بدل «قبل أن یجفّ رشحه».
3- .المَطْل : التسویف والمُدافعه بالعِدَه والدَّین (لسان العرب : ج 11 ص 624 «مطل»).
4- .کنزالعمّال : ج 16 ص 35 ح 43823 نقلاً عن معجم الإسماعیلی : ج 2 ص 613 عن ابن عمر وفی الطبعه التی بأیدینا «أبطل» بدل «أمطل».
5- .الکافی : ج 5 ص 289 ح 2 ، تهذیب الأحکام : ج 7 ص 211 ح 929 کلاهما عن هشام بن الحکم ، وسائل الشیعه : ج 13 ص 246 ح 24249 .
6- .الکافی : ج 5 ص 289 ح 3 ، تهذیب الأحکام : ج 7 ص 211 ح 930 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 57 ح 105 .
7- .الجعفریّات : ص 35 ، النوادر للراوندی : ص 150 ح 214 نحوه وکلاهما عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 89 ص 197 ح 44 .

ص: 283



5 / 5 جلوگیری نکردن از رفتن اجیر به نماز جمعه
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مزد اجیر را پیش از آن که نَم عرقش خشک شود ، پرداخت کنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه کس است که خداوند در روز قیامت به آنان نظر نمی کند : آزادی که [انسانِ] آزادی را بفروشد ، آزادی که خودش را بفروشد ، و مردی که در پرداخت مزد اجیر ، چندان تأخیر کند که نَم عرق او خشک شود.

امام صادق علیه السلام در باره باربَر و کارگر :عرقش خشک نشده ، مزدش را به او بده.

الکافی به نقل از شعیب :عدّه ای را برای کار کردن در یکی از باغ های امام رضا علیه السلام اجیر کردیم و مدّتشان تا عصر بود . چون کارشان تمام شد ، امام علیه السلام به مُعتِّب فرمود : «پیش از آن که عرقشان خشک شود ، مزدشان را پرداخت کن» .

5 / 5جلوگیری نکردن از رفتن اجیر به نماز جمعهپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس اجیری را به خدمت گرفت ، او را از شرکت در نماز جمعه باز ندارد و [در غیر این صورت،] گناه کرده است . و اگر مانع او از شرکت در نماز جمعه نشد ، هر دو در پاداش [آن] ، شریک اند.

.


ص: 284

الإمام الصادق علیه السلام :مَنِ استَأجَرَ أجیرا ، ثُمَّ حَبَسَهُ عَنِ الجُمُعَهِ تَبَوَّأَ (1) بِإِثمِهِ ، وإن هُوَ لَم یَحبِسهُ اشتَرَکا فِی الأَجرِ . (2)

.

1- .باء : احتمل ، یقال : قد بُؤتُ بهذا الذنب ؛ أی احتمله (لسان العرب : ج 1 ص 37 «بوأ») .
2- .الکافی : ج 5 ص 289 ح 4 ، تهذیب الأحکام : ج 7 ص 211 ح 931 کلاهما عن مسعده بن صدقه ، وسائل الشیعه : ج 13 ص 245 ح 24247 .

ص: 285

امام صادق علیه السلام :هر کس اجیری را استخدام کند و مانع او از شرکت در نماز جمعه شود ، گناهش به گردن اوست ، و اگر مانع او نشود ، هر دو در پاداش [آن] ، شریک اند .

.


ص: 286

. .


ص: 287



الأجر = الثواب

4 . اَجَل

اشاره

الأجر = الثواب4 . اَجَلدرآمدفصل یکم : معیّن بودن اَجَلفصل دوم : اقسام اَجَلفصل سوم : نگهبانی اَجَلفصل چهارم : حکمت پوشیده بودن اَجَل

.


ص: 288

. .


ص: 289



درآمد

اشاره

اَجَل ، در لغت

درآمداَجَل ، در لغتدر کتب لغت ، دو معنا برای «أَجَل» دیده می شود: یکی «پایان وقت» و دیگری «مدّت زمان یک چیز» . خلیل در کتاب العین در معنای اَجَل می گوید: الأَجَلُ: غایَهُ الوَقتِ فِی المَوتِ وَ مَحَلُّ الدَّیْنِ وَ نَحوُهُ . (1) اجل به معنای پایان زندگی ، و سررسید وام و امثال آن است. فیروزآبادی در القاموس آورده است: الأَجَلُ مُحَرَّکَهً : غایَهُ الوَقتِ فِی المَوتِ ، وَ حُلولُ الدَّیْنِ ، وَ مُدَّهُ الشَّی ءِ . (2) اجل (به فتح جیم) به معنای پایان زندگی ، سررسید بدهی ، و مدّت زمان (مُهلتِ) یک چیز است . ابن منظور نیز در لسان العرب ، (3) همین را نقل کرده است . جوهری در الصحاح ، (4) اجل را «مدّت زمان یک چیز» دانسته است .

.

1- .العین : ص 38 مادّه «أجل» .
2- .القاموس المحیط : ج 3 ص 327 مادّه «أجل» .
3- .لسان العرب : ج 11 ص 11 مادّه «أجل» .
4- .الصحاح : ج 4 ص 1621 مادّه «أجل» .

ص: 290

امّا ابو هلال در الفروق اللغویّه ، میان «اَجَل» و «مدّت» ، فرق گذارده ، در بیان تفاوت آن دو می گوید: الفَرقُ بَینَ المُدَّهِ وَ الأَجَلِ: أنَّ الأَجَلَ الوَقتُ المَضروبُ لِانقِضاءِ الشَّی ءِ وَ لا یَکونُ أجَلاً بِجَعلِ جاعِلٍ ... وَ یَجوزُ أن تَکونَ المُدَّهُ بَینَ الشَّیئَینِ بِجَعلِ جاعِلٍ وَ بِغَیرِ جَعلِ جاعِلٍ . وَ کُلُّ أجَلٍ مُدَّهٌ وَ لَیسَ کُلُّ مُدَّهٍ أجَلاً . (1) تفاوت میان مدّت و اَجَل در این است که : اجل ، عبارت است از زمان تعیین شده برای سپری شدن مدّت یک چیز . اجل ، با قرار قرارداد کننده نیست (قراردادی و وضعی نیست) ... ؛ ولی رواست که مدّت میان دو چیز ، با اعتبار اعتبار کننده یا به غیر اعتبار اعتبار کننده باشد . هر اجلی ، مدّت است ؛ ولی هر مدّتی ، اجل نیست. و راغب با توجّه به استعمالات قرآنی آورده است: الأَجَلُ المُدَّهُ المَضروبَهُ لِلشَّی ءِ . قالَ تَعالی: « لِتَبْلُغُواْ أَجَلاً مُّسَمًّی » (2) ، «أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ» (3) . وَ یُقالُ: دَینُهُ مُؤَجَّلٌ وَ قَد أَجَّلتُهُ : جَعَلتُ لَهُ أجَلاً . وَ یُقالُ لِلمُدَّهِ المَضروبَهِ لِحَیاهِ الإِنسانِ : أجَلٌ ، فَیُقالُ: دَنا أجَلُهُ ، عِبارَهٌ عَن دُنُوِّ المَوتِ وَ أصلُهُ استیفاءُ الأَجلِ أی: مُدَّه الحَیاهِ . (4) اَجَل، عبارت است از مدّت تعیین شده برای یک چیز . خدای متعال می فرماید: «تا برسید به مدّتی تعیین شده» ، «هر یک از دو مدّت تعیین شده را که سپری کردم» . گفته می شود : وام او ، مدّت دار است و «قد أَجَّلْتُه» یعنی برایش مدّتی تعیین کردم . به مدّت تعیین شده برای زندگی انسان نیز اجل گویند . گفته می شود : اجلش نزدیک شد ، یعنی مرگش نزدیک شد . نکته قابل توجّه در معنای لغوی «أَجَل» ، این است که : کدام یک از دو معنایی

.

1- .معجم الفروق اللغویّه : ص 20 مادّه «أجل» .
2- .غافر : آیه 67 .
3- .قصص : آیه 28 .
4- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 65 .

ص: 291



اَجَل ، در قرآن و حدیث

یک . اَجَل در نظام آفرینش

که برای آن ذکر شد ، اصل است تا کاربرد آن در معنای دیگر ، نیاز به قرینه داشته باشد؟ در پاسخ این پرسش ، دو نظر متضاد وجود دارد ؛ (1) لیکن با جستجو در موارد استعمال آن ، می توان گفت همان طور که در کتب لغت آمده ، هیچ یک از این دو معنا اصل نیستند و استعمال در هر یک ، نیازمند قرینه است.

اَجَل ، در قرآن و حدیثدر این بخش ، ما در صدد استقصای کاربردهای واژه «اَجَل» در قرآن و حدیث نیستیم . مسلّم است که این کلمه در نصوص (متون) اسلامی در معنای لغوی آن استعمال شده است ؛ لیکن در قرآن غالبا در «سررسید وقت» به کار رفته و در احادیث اسلامی ، استعمال آن در «حیات» (2) و «مرگ» (3) به عنوان سررسید عمر نیز شایع است. آنچه متون این بخش در صدد آن است ، تبیین اَجَل به معنای «مدّت دار بودنِ آفرینش» از منظر قرآن و حدیث است . نکات مهمّی که در این دو منبع اساسی و مهمّ معرفت شناسی در این باره وجود دارد ، عبارت اند از :

یک . اَجَل در نظام آفرینشاز منظر قرآن و حدیث ، در نظام آفرینش ، همه چیزها دارای اَجل (سرانجام و فرجام) و عمر معیّن (مهلت و سرآمد) هستند و به تعبیر امام علی علیه السلام :

.

1- .ر . ک : المیزان فی تفسیر القرآن: ج 7 ص 9 ، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم: ج 1 ص 24 ، معجم مقاییس اللغه: ج 1 ص 64 .
2- .مانند حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله : «مَن عَدَّ غَدا مِن أجَلِهِ فَقَد أساءَ صُحبَهَ المَوتِ ؛ هر کس فردا را از زندگی خود به حساب آورد ، با مرگ ، بد همراه می گردد» (کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 139 ح 382) .
3- .مانند حدیث امام علی علیه السلام : «بادِروا العَمَلَ وَ خافوا بَغتَهَ الأَجَلِ ؛ اقدام به عمل کنید و از مرگ ناگهانی ، بیمناک باشید» (نهج البلاغه : خطبه 114) .

ص: 292



دو . انواع اَجَل ها

إنَّ لِکُلِّ شَی ءٍ مُدَّهً وَ أجَلاً . (1) هر چیزی ، مدّتی و پایانی دارد . آسمان ها ، زمین ، آنچه میان زمین و آسمان است ، (2) انسان ها ، (3) جوامع انسانی (4) و حتّی فرشتگان ، (5) اجل دارند. تنها کسی که اجل ندارد ، آفریدگار هستی است ، چنان که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: هُوَ الأَوَّلُ لَم یَزَل، وَالباقی بِلا أجَلٍ . (6) او نخستین و ازلی است ، و مانا و بی پایان است . و فرمود: الَّذی لَیسَ لَهُ وَقتٌ مَعدودٌ، ولا أجَلٌ مَمدودٌ . (7) خدایی که نه او را زمانی قابل محاسبه است و نه مهلتی دارای آغاز و انجام.

دو . انواع اَجَل هادر آیه دوم سوره انعام ، به دو نوع اَجَل ، اشاره شده است : اَجَل مطلق و اَجَل مُسمّا : « هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن طِینٍ ثُمَّ قَضَی أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّی عِندَهُ. (8) او کسی است که شما را از گِل آفرید ، آن گاه مدّتی را [ برای شما عمر ] مقرّر داشت ، و اَجَل حتمی ، نزد اوست » .

.

1- .ر . ک : ص 298 ح 4 .
2- .ر . ک : ص 297 (اَجَل / فصل یکم / هر چیزی ، اَجَلِ رقم خورده ای دارد) .
3- .ر . ک : ص 301 (اَجَل / فصل یکم / هر انسانی ، اَجَلی دارد) .
4- .ر . ک : ص 301 (اَجَل / فصل یکم / هر امّتی ، اَجَلی دارد) .
5- .ر . ک : بحار الأنوار: ج 6 ص 316 باب 2 .
6- .نهج البلاغه : خطبه 163 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 306 ح 35 .
7- .الکافی : ج 1 ص 135 ح 1 ، نهج البلاغه : خطبه 1 ، التوحید : ص 42 ، بحار الأنوار : ج 57 ص 176 ح 136 ؛ جواهر المطالب : ج 1 ص 346 .
8- .انعام : آیه 2 .

ص: 293

واژه «اَجَل» در لغت ، به معنای سررسید وقت و مدّت زمان یک چیز است ؛ ولی در این آیه ظاهرا مقصود ، سررسید عمر انسان است . نیز به قرینه تقابل «اَجَل مطلق» و «اَجَل مُسمّا» معلوم می شود که مقصود از اَجَل در تعبیر اوّل ، چیزی غیر از آن در تعبیر دوم است . به بیان روشن تر ، اجل ، دو گونه است : یکی اجل مبهم ، و دیگری ، اجل معیّن در نزد خداوند متعال . اجل معیّن ، همان اجل محتوم (حتمی) است که تغییر نمی پذیرد ؛ چرا که قرآن آن را به «عنده (نزد خدا)» مقیّد کرده و بدیهی است چیزی که نزد خداست ، قابل تغییر نیست ، چنان که می فرماید : «مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ . (1) آنچه پیش شماست ، تمام می شود و آنچه پیش خداست ، پایدار است» . بر این اساس ، به روشنی از آیه مورد بحث فهمیده می شود که اجل مطلق که در احادیث، «اجل موقوف» نامیده شده ، قابل تغییر و کم و زیاد شدن است ، و اجل مسمّا ، غیر قابل تغییر است . احادیث فصل دوم نیز این برداشت از آیه را تأیید می کنند ؛ لیکن حدیثی از امام صادق علیه السلام در تفسیر القمّی آمده که بر خلاف ظاهر آیه و نیز تفسیر احادیث گذشته از آن است . متن حدیث ، این است : الأَجَلُ المَقضیُّ هوَ المَحتومُ الَّذی قَضاهُ اللّهُ وَ حَتَمَهُ ، وَ المُسَمَّی هوَ الَّذی فیهِ البَداءُ ، یُقَدِّمُ ما یَشاءُ وَ یؤَخِّرُ ما یَشاءُ ، وَ المَحتومُ لَیسَ فیهِ تَقدیمٌ وَ لا تأخیرٌ. (2) اجل معّین شده ، همان اجل حتمی است که خداوند ، آن را معیّن و قطعی کرده و اجل مسمّا ، آن است که در آن ، بدا هست . آنچه را بخواهد ، جلو می اندازد و آنچه را بخواهد ، عقب می اندازد . اجل حتمی ، جلو انداختن و عقب انداختن ندارد .

.

1- .نحل : آیه 96 .
2- .تفسیر القمّی : ج 1 ص 194 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 99 ح 7 .

ص: 294



سه . اَجَل داشتن جوامع بشری

چهار . نگهبانی اَجَل از انسان

به نظر می رسد که ظاهر این حدیث ، با توجّه به آنچه ذکر شد ، قابل قبول نیست . (1)

سه . اَجَل داشتن جوامع بشرییکی دیگر از نکاتی که قرآن کریم در باره اجل مطرح کرده است ، این است که قانونِ اجل و حیات و مرگ ، اختصاص به افراد انسان ها ندارد ؛ بلکه اقوام و جوامع و امّت ها را نیز در بر می گیرد: «وَلِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَهً وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ . (2) هر امّتی اَجَلی دارد . پس چون اجلشان فرا برسد ، [نمی توانند آن را ]لحظه ای پیش و پس بیندازند» . جامعه انسانی نیز مانند انسان ، دارای دو نوع اجل است: اجلِ موقوف و اجل محتوم ، که اگر دچار انحراف گردد ، در دام اجل موقوف می افتد و اگر در مسیر صحیح حرکت کند ، تا اجل محتوم تداوم خواهد یافت.

چهار . نگهبانی اَجَل از انساناحادیث فصل سوم این بخش ، بر این تأکید دارند که اجل ، دژ محکمی است که حراست انسان را بر عهده دارد و این دژ برای پاسداری از جان انسان ، کافی است. در این باره دو مسئله قابل طرح است: یک . کدام نوع اجل ، از انسان حراست می کند ؟ دو . اگر بپذیریم که اجل ، نگهبانِ انسان است ، چه نیازی به پیشگیری از

.

1- .گفتنی است که علّامه مجلسی در بیان جمع میان این حدیث و احادیث دیگر مطلبی دارند (ر . ک : بحار الأنوار : ج 5 ص 140) .
2- .اعراف : آیه 34 .

ص: 295



پنج . حکمت پوشیده بودنِ اَجَل

بیماری های خطرناک ، و حفاظت در برابر دشمنان خواهد بود ، چنان که امام علی علیه السلام اجازه نمی داد کسی از او پاسداری نماید؟ پاسخ سؤال نخست ، این است که اجل ، چه موقوف و چه محتوم آن ، می تواند نگهبان انسان باشد ؛ زیرا در اجل محتوم ، انسان تا به آن نقطه نرسد ، برای ادامه زندگی فرصت دارد ، و در اجل معلَّق (موقوف) ، تا معلَّقٌ علیه تحقّق نیابد ، اجلِ انسان فرا نخواهد رسید. پاسخ سؤال دوم نیز این است که مبارزه با بیماری ها و حفاظت در برابر دشمنان ، بی تردید برای پیشگیری از اجل معلَّق ، ضروری است و آنچه از امام علی علیه السلام در باره ممانعت از حراست ایشان نقل شده ، به دلیل آن است که می دانستند چگونه شهید می شوند (1) و قابل تسرّی به افراد معمولی نیست .

پنج . حکمت پوشیده بودنِ اَجَلو آخرین نکته ، مستور بودن اجل انسان است که نشانه تدبیر و حکمت آفریدگار هستی است. پنهان بودن اجل ، حقیقتا یکی از نعمت های بزرگ الهی است . تأمّل در این حقیقت ، نشان می دهد که علم ، همه جا نعمت نیست ؛ بلکه گاه ، جهل ، نعمت است ؛ (2) چرا که اگر انسان مقدار عمر خود را بداند ، چنانچه عمرش کوتاه باشد ، اضطراب ، زندگی را بر او تباه می کند و اگر عمرش بلند باشد ، غفلت ، او را از پا در می آورد و مانع آینده نگری اش می گردد . (3)

.

1- .ر . ک : دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام : ج 7 ص 331 (بخش هشتم / فصل چهارم / چرا امام علیه السلام ، خود را در معرض کشته شدن قرار داد؟) .
2- .ر . ک : دانش نامه عقاید اسلامی : ج 2 ص 109 (معرفت شناسی / فصل چهارم / نادانی پسندیده) .
3- .ر . ک : ص 317 (اَجَل / فصل چهارم / حکمت پوشیده بودنِ اَجَل) .

ص: 296

الفصل الأوّل : تعیین الآجال1 / 1لِکُلِّ شَیءٍ أجلٌ مکتوبٌالکتاب«أَوَ لَمْ یَتَفَکَّرُواْ فِی أَنفُسِهِم مَّا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُّسَمًّی وَ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ بِلِقَایءِ رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ » . (1)

«مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُّسَمًّی وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ عَمَّا أُنذِرُواْ مُعْرِضُونَ ». (2)

«اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُّسَمًّی یُدَبِّرُ الْأَمْرَ یُفَصِّلُ الْایَاتِ لَعَلَّکُم بِلِقَاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ » . (3)

«لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ * یَمْحُواْ اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْکِتَابِ ». (4)

.

1- .الروم : 8 .
2- .الأحقاف : 3 .
3- .الرعد : 2 وراجع : لقمان : 29 ، الزمر : 5 ، فاطر : 13 .
4- .الرعد : 38 و 39 .

ص: 297



فصل یکم : معیّن بودن اَجَل

1 / 1 هر چیزی اَجَلِ رقم خورده ای دارد

فصل یکم : معیّن بودن اَجَل1 / 1هر چیزی اَجَلِ رقم خورده ای داردقرآن«آیا با خود نیندیشیده اند؟ خدا آسمان ها و زمین و آنچه را که میان آن دو است ، نیافرید ، مگر به حق و با اجلی معیّن ، و همانا بسیاری از مردم ، دیدار پروردگارشان را سخت منکِرند» .

«ما آسمان ها و زمین و آنچه را که میان آن دو است ، نیافریدیم ، مگر به حق و با اجلی معیّن ، و کسانی که کافر شده اند ، از آنچه هشدار داده شده اند ، روی گردان اند» .

«خدا [ همان] کسی است که آسمان ها را بدون ستون هایی که آنها را ببینید ، برافراشت . آن گاه بر عرشْ استیلا یافت و خورشید و ماه را رام گردانید . هر کدام برای مدّتی معیّن به سیر خود ادامه می دهند . [و خدا] کار [آفرینش] را تدبیر می کند . [خداوند ،] آیات را به روشنی بیان می نماید ؛ باشد تا به دیدار پروردگارتان یقین پیدا کنید» .

«برای هر اجلی ، نوشته ای است . خدا آنچه را بخواهد ، می زداید یا می نگارد ، و اصلِ نوشته ، نزد اوست» .

.


ص: 298

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :خَلَقَ اللّهُ الخَلقَ فَکَتَبَ آجالَهُم وأعمالَهُم وأرزاقَهُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ مَعَ العِزِّ ذُلّاً ، وإنَّ مَعَ الحَیاهِ مَوتا ، وإنَّ مَعَ الدُّنیا آخِرَهً ، وإنَّ لِکُلِّ شَیءٍ حَسیبا ، وعَلی کُلِّ شَیءٍ رَقیبا ، وإنَّ لِکُلِّ حَسَنَهٍ ثَوابا ، ولِکُلِّ سَیِّئَهٍ عِقابا ، ولِکُلِّ أجَلٍ کِتابا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ قَضاءٍ قَدَرٌ ، ولِکُلِّ قَدَرٍ أجَلٌ ، ولِکُلِّ أجلٍ کِتابٌ «یَمْحُواْ اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْکِتَابِ » . (3)

الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ لِکُلِّ شَیءٍ مُدَّهً وأجَلاً . (4)

عنه علیه السلام فی خُطبَهٍ لَهُ :خَلَقَ الآجالَ فَأَطالَها وقَصَّرَها ، وقَدَّمَها وأخَّرَها ، ووَصَلَ بِالمَوتِ أسبابَها (5) ، وجَعَلَهُ خالِجا (6) لِأَشطانِها (7) ، وقاطِعا لِمَرائِرِ (8) أقرانِها (9) . (10)

.

1- .تاریخ بغداد : ج 11 ص 211 الرقم 5916 عن أبی هریره ، کنز العمّال : ج 1 ص 107 ح 489 .
2- .الخصال : ص 114 ح 93 ، معانی الأخبار : ص 233 ح 1 ، الأمالی للصدوق : ص 51 ح 4 ، أعلام الدین : ص 332 ، روضه الواعظین : ص 534 ولیس فیه من «وإنّ لکلّ حسنهٍ» إلی «عقابا» وکلّها عن قیس بن عاصم المنقری ، بحار الأنوار : ج 77 ص 111 ح 1 .
3- .کشف الغمّه : ج 1 ص 349 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 119 ح 29 ؛ المناقب للخوارزمی : ص 336 ح 357 ، ذخائر العقبی : ص 70 ، تاریخ دمشق : ج 52 ص 445 ح 11114 کلّها عن أنس .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 190 ، بحار الأنوار : ج 52 ص 144 ح 63 .
5- .السَّبَب : الحبل (النهایه : ج 2 ص 329 «سبب»).
6- .الخَلْج : الجذب والنزع (النهایه : ج 2 ص 59 «خلج»).
7- .الأشطان : جمع شَطَن ؛ الحبل ، وقیل : الطویل منه (النهایه : ج 2 ص 475 «شطن»).
8- .المرائر : جمع مریره ، وهو الحبل یُفتَل علی أکثر من طاق (النهایه : ج 4 ص 317 «مرر») .
9- .أقران : جمع قَرَن ؛ الحبل الذی یُشدّ به بعیران (النهایه : ج 4 ص 53 «قرن») ، وهذا الکلام استعاره لافتراق الأحبّه والأقران.
10- .نهج البلاغه : الخطبه 91 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 5 ص 148 ح 11 .

ص: 299

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، خَلق را آفرید و مدّت عمر آنها و اعمال و روزی های آنها را تعیین کرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با هر عزّتی ، ذلّتی است و با هر زندگی ای ، مرگی است و با دنیا ، آخرتی همراه است و برای هر چیزی ، حسابگری است و بر هر چیزی ، نگهبانی گماشته شده است و برای هر کار نیکی ، پاداشی است و برای هر کار بدی ، کیفری است و برای هر اجلی ، نوشته ای است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای هر قضایی قَدَری ، و برای هر قَدَری اجلی ، و برای هر اجلی نوشته ای است «و خدا آنچه را بخواهد ، می زداید یا می نگارد و اصلِ نوشته ، در نزد اوست» .

امام علی علیه السلام :هر چیزی ، عُمری و پایانی دارد.

امام علی علیه السلام در یکی از سخنرانی هایش :[خداوند ،] اجل ها (عمرها) را آفرید و آنها را دراز و کوتاه و پس و پیش قرار داد و رشته های آنها را به مرگ وصل کرد و مرگ را کِشنده این رشته ها و قطع کننده ریسمان های آن قرار داد.

.


ص: 300

عنه علیه السلام فی تَقدیرِهِ عز و جل :جَعَلَ لِکُلِّ شَیءٍ قَدرا ، ولِکُلِّ قَدرٍ أجَلاً ، ولِکُلِّ أجَلٍ کِتابا . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :لا یَکونُ شَیءٌ فِی الأَرضِ ولا فِی السَّماءِ إلّا بِهذِهِ الخِصالِ السَّبعِ : بِمَشیئَهٍ ، وإرادَهٍ ، وقَدَرٍ ، وقَضاءٍ ، وإذنٍ ، وکِتابٍ ، وأجَلٍ . فَمَن زَعَمَ أنَّهُ یَقدِرُ عَلی نَقضِ واحِدَهٍ فَقَد کَفَرَ . (2)

1 / 2لِکُلِّ اُمَّهٍ أجَلٌ«وَلِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَهً وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ ». (3)

«وَ مَا أَهْلَکْنَا مِن قَرْیَهٍ إِلَّا وَ لَهَا کِتَابٌ مَّعْلُومٌ * مَّا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّهٍ أَجَلَهَا وَ مَا یَسْتَئخِرُونَ » . (4)

«وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلَا أَجَلٌ مُّسَمًّی لَّجَاءَهُمُ الْعَذَابُ وَلَیَأْتِیَنَّهُم بَغْتَهً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ». (5)

1 / 3لِکُلِّ إنسانٍ أجَلٌالکتاب«وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ کِتَابًا مُّؤَجَّلاً وَمَن یُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن یُرِدْ ثَوَابَ الْاخِرَهِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ » . (6)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 183 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 140 ، غرر الحکم : ج 3 ص 369 ح 4778 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 223 ح 4345 و4346 وکلّها نحوه .
2- .الکافی : ج 1 ص 149 ح 1 عن حریز بن عبد اللّه و عبد اللّه بن مسکان ، المحاسن : ج 1 ص 379 ح 838 عن حریز بن عبد اللّه وعبد اللّه بن مسکان عن الإمام الباقر علیه السلام وفیه «نقص» بدل «نقض» ،الخصال : ص 359 ح 46 عن زکریّا بن عمران عن الإمام الکاظم علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 121 ح 65 .
3- .الأعراف : 34 .
4- .الحِجر : 4 و 5 .
5- .العنکبوت : 53 .
6- .آل عمران : 145 .د رعایت حقوق اجیرپرداخت کامل حقوق کارگر ، از مسائلی است که اسلام فوق العاده بر